معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

سپندارمذگان مبارك خانم دلبندم

همسر عزيزم روز سپندارمذگان بر شما مبارك باشه ولنتاین ایرانی : در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.  ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه م...
24 بهمن 1392

معراج و سرزمین عجایب

چند روزی که من امتحان داشتم شما خیلی اذیت شدی و کلی هم پسر خوبی بودی به همین خاطر بعد از امتحاناتم بابایی مارو به شهر بازی برد و کلی هم خرید کردیم و کلی هم خوش گذشت و اینک معراج در فراز آسمانها (شماره 5) بیشتر از همه این موتور رو دوست داشتی. البته کلی وسایل دیگه هم سوار شدی که متاسفانه شارژ دوربین تمام شد. بابا مجتبی ممنونیم که مارو به گردش بردی ...
20 بهمن 1392

ماجرای معراج و آبله مرغان

پنجشنبه 27 دی ماه مجتمع دریای نور مراسم جشن و نقاشی و کاردستی داشت به همین خاطر من و معراج یه کاردستی و نقاشی کشیدیم (با رنگ انگشتی) و رفتیم که تو جشن شرکت کنیم روز بعد از جشن متوجه شدیم که یکی از بچه ها آبله مرغان داشته .... روز 29دی ماه دیدم که بدن معراج دون دون شده دقیقا یکروز قبل از امتحانات پایان ترم من البته شما انقد ناز کردی و کمی هم اذیت کردی و منم در گیر امتحاناتم بودم یادم رفت از شما عکس بگیرم عکس بالا مربوط به ده روز بعد از شروع آبله مرغان شماست که تقریبا خوب شدی میگه : م امانی چرا آبله خروس نگرفتم ؟ ولی آبله مرغ گرفتم؟ میگه : مامانی آبله مرغام کی میره؟ ************************** تست هوش معرا...
20 بهمن 1392

دوباره سلام

چند وقتی بود که نتونستم به وب گل پسرم سر بزنم و  تو این مدتی که نبودیم خیلی اتفاقات افتاد . و منم از اون روزا کلی عکس دارم که براتون میزارم . از همه دوستانی که جویای حال ما بودند تشکر میکنم . معراج و طریقه ی خوردن نذری میگه : مانی جون نذری رو به خاطر من آوردنا ااااااا ******************************** امسال نتو نستیم بریم به طبیعت پاییز سری بزنیم به همین خاطر پاییز رو آوردیم خونمون داشتیم میرفتیم بیرون معراج گفت  : مانی جون النا میگه من هم بیام ؟حوصله ام سر رفته.... موقع حمام رفتنه معراج بود و طبق معمول گفت که اول باید رنگ انگشتی بازی کنم و خلاصه اینکه مشغول نقاشی شدی و بعد منو صدا زدی و گفتی : ...
20 بهمن 1392
1